نمایشنامه : << فقط خدا می تونه ما رو از خواب بیدار کنه>>
 
گروه تئاتر اندیشه شهرستان شوش
تشریح عملکرد گروه

نمایشنامه : << فقط خدا می تونه ما رو از خواب بیدار کنه>>بیا



نویسنده : مهدی صفاری نژاد

بر اساس داستان :
اسکار و خانوم صورتی نوشته اریک امانوئل اشمیت

شخصیت ها:
خانوم صورتي:زنی با لباس صورتي و چهارپايه صورتي ميان سال

كله كدو:پسر ، لباس سفيد، چهارپايه سفيد، سرتراشيده

آبي خوشگله:دختر ، لباس آبي، چهارپايه آبي

تقدیم : به مهربان کودکان سرطانی ایران زمین

 [صحنه اتاق یک بیمارستان دو مکعب پلاستیکی که در اضلاع آن زیبپ های بزرگی برای باز وبسته شدن است. خانوم صورتی با چهار پایه صورتی اش میان آن دواست .کله کدو در مکعب سمت چپی و آبی خوشگله با خانوم صورتی وارد می شوند]
خانوم صورتي: با هاشون صحبت کردم. برای تو اینجا اتاق خوبیِ !
آبي خوشگله:یعنی دیگه اونا نمی یان
خانم صورتی: نه ... نه مطمئن باش [پگی بلو وارد مکعب سمت راست می شود]
آبي خوشگله: قشنگ ِ اگه اونا نیان .فکر کنم جای راحتی باشه. اونم اسکارِ
خانوم صورتي:آره، مطمئن باش عزیزم.خوب من می رم سری به اسکار بزنم، اجازه گرفتم که هر روز پیشتون بیام
آبي خوشگله:یعنی هر روز اینجایی سه روز در میون تموم شد
خانوم صورتي: آره تا تو یه استراحتی بکنی دوباره می یام ، خداحافظ عزیزم [دیوار مکعب را می بوسد]
آبي خوشگله:خداحافظ منتظرم [سعی می کند همان جا را ببوسد]
خانوم صورتي: اسکار بیداری یا نه؟
كله كدو:اولاً اسکار نه کله کدو، دوماً نه خیر خوابم، زیادم خوابم می یاد. حرفم نمی زنم، حوصله ام ندارم، مزاحمم نمی خوام و....
خانوم صورتي: خوب بسه، خوبه خوابیُ اینقدر حرف می زنی
كله كدو: جوابشون چی بود؟
خانوم صورتی : موافقت کردن مگه می تونن جلوی من بایستند
كله كدو:راست می گی ؟
خانوم صورتي: من هیچ وقت دروغ نمی گم
كله كدو:اگه راست می گید در مورد من چی بهتون گفتن، من خودم همه چیز رو شنیدم
خانوم صورتي: گفتن که تو ... زنده می .......
كله كدو:خداحافظ خانوم صورتی از شما دیگه توقع نداشتم
خانوم صورتي: گذاشتی من جملم تموم بشه یا نه؟
كله كدو:حتماً من هزار سال زنده می مونم . مریضیمم خوب می شه، موهام در می یاد، زندگی می کنم پولدار می شم ،درسته که کله کدو ام اما خر نیستم خانوم صورتی
خانوم صورتي: نخیر گفتن ....
كله كدو: ببین خانوم صورتی من فکر می کنم هیچ کس حاضر نیست به من بگه که مُردنیم از هر کی هم می پرسم کر می شه یا خودشو به اون راه می زنه جرأت ندارند بگن من مردنیم
خانوم صورتي: تو خودت اینو می دونی یا نه ؟ چی کار به حرف مردم و دکترا داری؟
كله كدو:آخه مردم برای خودشون یه بیمارستان دیگه ساختن همه می یان بیمارستان خوب بشن ولی خوب بعضی هام می یان که بمیرن .
خانوم صورتی: درسته همین اشتباه را برای زندگی ام می کنن خیال می کنن همیشه زنده اند .
كله كدو:پس حدس من درست بود شنده هام درست بود[خانوم صورتی سکوت می کند]خواهش می کنم خانوم صورتی گوشات کر نشه
خانوم صورتي:تو از من نشنیدی، هان، قسم می خوری؟
كله كدو:قسم می خورم [خانوم صورتی سرتکان می دهد]
خانوم صورتي: چطور ما یه نامه به خدا بنویسیم
كله كدو:شما که دروغ تو کارتون نبود
خانوم صورتي: من دروغ نمی گم کله کدو
كله كدو:پس خدا دیگه کی؟ حتماً بابانوئل ِیه بار دیگه سرش گول خوردم
خانوم صورتي: نه اسکار خدا با بابانوئل هیچ کاری نداره
كله كدو:همش دری وری و بچه گول زنس
خانوم صورتي: ببینم کله کدو تو در مورد من چی فکر کردی یک کشتی گیر قدیمی که صد و شصت و پنج مسابقه داده و صدو شصت تا شو برده و شصت و پنج تا شو با ناك اوت کرده. برای چی باید بابانوئلُ قبول داشته باشه .اسم من خفه کننده ی کو ههاست
كله كدو:شما با این هیکل کشتی گیر بودید !!!!
خانوم صورتي: آره چیه مگه؟ باور نمی کنی ....
كله كدو:نه باور می کنم، حالا می گید چی کار می کنم ؟خدا هست.
خانوم صورتي: به خدا که نامه بنویسی تحمل تنهایی برات آسون تر میشه
كله كدو:کسی که خودش اصلاً نیست رفع تنهایی می کنه ؟!
خانوم صورتي: اصلاً نیست معنی نداره! تو هستش کن هر قدر بهش اعتقاد داشته باشی برات واقعی تر می شه اگه پا فشاری کنی یه چیزایی می بینی و حس می کنی که واقعی می شه کمکت می کنه
كله كدو: بهش چی بنویسم؟
خانوم صورتي: هر چیزی که توی دلت ماسیده، گندیده، اذیت می کنه . همه چیز ولی فقط روزی یه چیزی بیشترنمی تونی ازش بخواهی
كله كدو:پس خدای خسیسیه نه... علاء الدین از غول چراغ جادو حق داشت سه تا چیزی بگیره
خانوم صورتي: هر روز یه چیز بهتره یا سه تا چیز برای همه عمر
كله كدو:خیلی خوب پس امروز ماشین، فردا اسباب بازی پس فردا شکلات.......
خانوم صورتي: نه کله کدو، بابانوئل که نیست اون خداست فقط می تونی چیزهای ذهنی بخوای
كله كدو:مثلاٌ
خانوم صورتي: شجاعت، صبر، استقامت، میتونی برای دوستاتم چیزی بخوای
كله كدو:نه باید صرفه جویی کنم فعلاً همشو برای خودم می خوام نگه دارم راستی آدرسش کجاست
خانوم صورتي: بنویس بلند بخون اون همه جاست می شنوه
كله كدو:باشه. سلام خدا، منو میشناسی من کله کدوام، البته شایدمنو به اسم اسکار بشناسی ولی اینجا بهم می گن کله کدو .منم دوست دارم. یادت اومد همون اسکاری که تمام خونه رو آتیش زد حتی ماهیهای توی آکواریوم سوختن حالا خودم توی آکواریوم خدا فکر می کنم من مانع پیشرفت علم پزشکی هستم، چون هر چی عملم می کنم خوب نمی شم، خانوم صورتی می شه گوشاتنو بگیرید می خوام حرف خصوصی بزنم. اگه اشکالی نداره
خانوم صورتي: نه چه اشکالی داره من می رم پیش آبی خوشگله
كله كدو:می دونی خدا من... بیا یه قراری با هم بذاریم من همه چیز رو برات می گم سعی می کنم بنویسم ولی اگه نشد تو که می شنوی مگه نه خانوم صورتی می گه، راستی می شناسیش همون زن کشتی گیره که صد و شصت و پنج تا مسابقه داده و صد نمیدونم چند تا شد و برده وناک اوتم کرده بهش میگفتن کوه خفه کن. ولی ماها بهش می گیم خانوم صورتی چون لباسش صورتی مي بيني که الانم پیش آبی خوشگله است.منتظر اومدنش بودم. بعداً با هم حرف میزنیم. می بوسمت با تنهایی ،خداحافظ
خانوم صورتي: تموم نشد کله کدو مهمون داری
آبی خوشگله : سلام من پگی ام بهم می گن آبی خوشگله
كله كدو:منم اسکارم ولی بهم می گن کله کدو
خانوم صورتي: منم مامانی رز، بهم می گفتند کوه خفه کن حالا هم خانوم صورتی ام
كله كدو:تو برای چی اینجایی ...
آبي خوشگله:میگن خون به قلبم نمی ره، بیماری عجیبیه، پوستمو کبود می کنه قرار عملم کن پوستم گلی بشه
كله كدو:ولی تو همین جوریم قشنگی نمی خواد عمل کنی من سرطان دارم چند روز دیگه بیشتر ...
خانوم صورتي: تاپایان سال نمونده درسته
آبي خوشگله:درسته امروز نوزدهمه دسامبره
خانوم صورتي:تو ولایت ما افسانه جالبی هست می گن در دوازده روز آخر سال می شه وضع هوای دوازده ماه سال بعد رو حدس زد. کافی آدم هر روز دقت کنه و ریز نمای هوای ماه سال آینده رو بدونه یعنی نوزده دسامبر می شه
كله كدو:ماه ژانویه
خانوم صورتي: بیستم دسامبر
آبي خوشگله:فوریه
خانوم صورتي: همین جوری تا سی و یکم دسامبر که می شه دسامبر بعد
كله كدو:راست می گی خانوم صورتی
خانوم صورتي:من دروغ نمی گم . گفتم که افسانه است ولی من خیلی دلم می خواد بازیش کنیم موافقین [هر دو سر تکان می دهند]خوب پس از امروز هر روز نماینده 10 سال
آبي خوشگله:یعنی دوازده روز می شه 120 سال
خانوم صورتي: درسته
كله كدو:یعنی الان که نزدیک ظهره، ما پنج سالمونه
آبی خوشگله: اُه خدا این خبر چه ناگهانی بود
كله كدو: توام با خدا حرف میزنی؟
آبي خوشگله: آره براش نامه ام می نویسم، همه همین کار رو می کنن
كله كدو:اونوقت می رسه ، همه این نامه ها رو که این همه آدم می نویسن بخونه
خانوم صورتي: آره، می رسه ولی شما می خواین با هم بنویسید که مال دو نفر حتماً زودتر می خونه
كله كدو:اگه حرف خصوصی داشتیم چی؟
آبي خوشگله:اون یکی گوششو می گیره؟
خانوم صورتي: باشه خیلی خوب
كله كدو:چقدر خوابم گرفته
آبي خوشگله:منم همینطور مال این داروهاست، می بینی خدا
خانوم صورتي: خدا جون ایناها می خوان که شما بیای یک عیادت کوتاهی ازشون بکنی یک عیادت روحانی از هشت صبح تا نه شب بیدارن شایدم چرت بزنن
كله كدو:اگه اومدی بیدارمون کن اشکالی نداره
آبي خوشگله:یکی دو دقیقه ام بیای بسه حتماً بیدارمون کن
هردو:می بوسیمت تا فردا
[نور قطع می شود با آمدن نور خانوم صورتی در صحنه نیست]
كله كدو:سلام صبح بخیر
آبي خوشگله:سلام ده سالگیت مبارک
كله كدو:دیشب راحت خوابیدی
آبي خوشگله:آره، خانوم صورتی هنوز نیومده
خانوم صورتي: [وارد می شود]سلام بچه ها، کله کدو، آبی خوشگله [دیوار مکعب هر دو را می بوسد] از خدا چه خبر ؟
كله كدو: ما قراره كه هر شب براش نامه مشترک بفرستیم
آبي خوشگله:الان هرکدومون ده سالمونه می خوایم خوب زندگی کنیم
خانوم صورتي: خیلی خوبِ
كله كدو:خانوم صورتی شما چند ساله تونه؟
خانوم صورتي: شما ها می تونید یک عدد دوازده رقمی رو به خاطر بسپرید ...
آبي خوشگله:شوخی می کنید!!
خانوم صورتي: نه چون سن و سال من یک رمز اگه کسی بدونه نمیذارن بیام اینجا تازه یک کشتی گچ گیرهیچ وقت از سنش حرف نمی زنه
كله كدو:پس ما هم این رازو بین خودمون نگه می داریم
آبي خوشگله:راست می گه الان دیگه به سنی رسیدیم که بتونیم خوب و بد بفهمیم و راز نگه داریم مطمئن باشید
خانوم صورتي: مطمئن بودم، امروز یکشنبه است مامان و باباها می یان دیدنتون
كله كدو:می خوام نیان من که باهاشون قهرم
خانوم صورتي: چرا به خاطر دیروز که توی کابینت پیدات کردن
كله كدو:آره ، یواشکی اومده بودن بیمارستان رفتن توی اتاق دکتر، من پشت در آهنی اتاق دکتر بودم
آبي خوشگله:منم از اونجا رد می شدم کله کدو رو که دیدم ایستادم دکتر گفت:
كله كدو:ما هر کاری که می تونستیم کردیم پیوند استخوان، آزمایش،تست های مختلف ما هیچ کاری رو نکرده نذاشتیم
آبي خوشگله:پدرش گفت:
كله كدو:مطمئنیم که شما هر کار ممکنی را امتحان کردید و انجام دادید . بعد دکتر از اونها خواست بیان منو ببینن نوازش کنن مادرم گفت:
آبي خوشگله:جرأتشو نداریم نمی خوایم مارو توی این حال ببینه
كله كدو:اونا ترسواند، ترسو، فکر می کنن منم مثل اونام رفتم توی کابینت جاروها که تا ظهر همه دنبالم بگردن دوست داشتم صدا می زدن اسکار، اسکار ولی خوب بذار دنبال اسکار بگردن من کله کدوام کله کدو از هیچ چیز نمی ترسه .....
آبي خوشگله:خیلی دنبالت گشتن . با این کارت دکترُ خوب کنف کردی حرفتو به کرسی نشوندی خانوم صورتی ام هر روز می تونه بیاد اینجا
خانوم صورتي: بله هیچ کس توی بیمارستان چشم دیدن منو نداره ولی مهم شماهایین
كله كدو:به افتخار خانوم صورتی[کف می زنند]
خانوم صورتي: می دونی کارت منو یاد مبارزه من با مارماهی رینگ می اندازه اسمش سارا بود تنشو چرب می کرد و همیشه قهرمان و خیلی فرز وزرنگ بود.
آبي خوشگله:پس شما چی کار کردید؟ باختین؟
خانوم صورتي: باخت توی کار من نبود تا اومد توی رینگ به بچه ها گفتم یک گونی آرد روی سرش خالی کنن، آرد و روغن دله بست سریع کُند شو گرفتم و زدمش زمین از اون به بعد شد ماهی آردی
كله كدو:خانوم صورتی من ربط شو پیدا نمی کنم!!!!
خانوم صورتي: ربطش توی اینکه هر جایی یه گونی آرد پیدا می شه، باید از خدا بخواین اون عقلش بیشتر از منه کمکتون می کنه ازش بخواین بهتون سر بزنه
آبي خوشگله:مگه از جاش تکونم می خوره
خانوم صورتي: به ندرت باید ازش بخواین
کله کدو: یعنی اونم مثل ما مریضه، زمین گیره؟
خانوم صورتي: نه زمین گیر نیست ولی راه خودشو داره توی فکرتون می یاد عیادت اثر خوبی ام داره
آبي خوشگله:ولی برای ما شما که می یان اثر خوبیه فکر کنم از طرف اون دارین می یان
خانوم صورتي: خوب آبی خوشگله الان وقت آزمایشتت کار تو بکن بریم
[زیبپ مکعب را باز می کند با آبی خوشگله از انتهای صحنه خارج می شود]
كله كدو: خدا جون بذار تا تنهام برات بگم. ببین اگه مریضی و زمين گیری و نمی خوای به ما بگی اشکالی نداره ، همینکه می یای تو فکرمون کافیه، فقط خواهش امروزم مواظب آبی خوشگله باش.
خانوم صورتي: چطوری کله کدو؟ با دوران بلوغ چه می کنی؟
كله كدو:خوبم، خوب، می گذرونیم
خانوم صورتي: کله کدو تو کسی رو تو این جا یا هرجا دوست داری
كله كدو:معلومه شمارو، خدارو، جزغاله و انیشتین، خیكی
خانوم صورتي: از دخترها چی؟
كله كدو:آبی خوشگله
خانوم صورتي: بهش گفتی تا حالا؟
كله كدو:نه، آخه، این قیافه ای که من دارم فقط مریخيا حال می کنن
خانوم صورتي: ولي تو خيلي ام قشنگي تازه مي دونم از آبي خوشگله در مقابل ارواحي که اذيتش مي کردن دفاع کردي
کله کدو: اون يه انجام وظيفه بوده ولي خيکي عاشق آبي خوشگله است
خانوم صورتي: خيکي همون پسر که نود کيلواِ، کوه گوشتالو
کله کدو: آره بهم گفته اگه بخوام با آبي خوشگله باشم بايد باهاش دعواکنم. اون نامزد خيکيِ
خانوم صورتي: خودش بهت گفت
کله کدو: نه خيکي مگیه
خانوم صورتي: خوب بهت يه دستي زده
کله کدو: نه اون زورش بيشتر ِ، مي گه شب ها جلوي در مي ايسته که ارواح سراغ آبي خوشگله نيان همين ديشب من نگاه کردم ديگه جيغ نزد حتماً خيکي دم در بوده
خانوم صورتي: اون دروغ گفته ببين من يه کشتي داشتم با نهنگ آبي، صد و پنجاه کيلو بود دور بازوش اندازه دوتاي من اصلا ًنمي تونستم بغلش کنم هيچ جوري نمي شد شکستش داد.کله کدو من اول دوندمش، اون قدر خسته شد که با يه هول کوچيک زمين خورد. تو بايد بدوني تمام جاذبه به گوشت و استخوان نيست يه مقدارم به آتش توي دله. دل تو مهر و محبت فراوونه
[آبي خوشگله وارد مي شود]
آبي خوشگله:سلام من اومدم
كله كدو:سلام، اذيت شدي
خانوم صورتي: [زيپ مكعب را باز ميكند آبي خوشگله وارد مي شود] استراحت كن .خوب بچه ها من دارم مي رم تا فردا خداحافظ[هر دو دست تكان مي دهند]
كله كدو:آبي خوشگله، مي دوني من دوست ندارم تو عمل كني اين جوري خوشگل تري همين جوري آبي خوشگله ای ...
آبي خوشگله:توام خيلي خوشگلي، سرت صاف بي مواِ. بدون هيچ دروغي همه چيز رو مي گه
كله كدو:من ... دوستت دارم
آبي خوشگله: منم دوستت دارم
كله كدو:مي شنوي خدا جون ما با هم به تفاهم رسيديم
آبي خوشگله:حتماً براي عروسيمون دعوتت مي كنيم
هردو:مي بوسمت با عشق[ نور مي رود]
[نور مي آيد]
خانوم صورتي: سلام بچه ها هنوز خوابيدن آبي خوشگله، كله كدو الان ديگه نزديك ظهره يعني هر كدوم بيست پنج سالتونه
كله كدو:سلام خانوم صورتی من خسته ام مي خوام بازم بخوابم
خانوم صورتي: بلند شو توي اوج جووني كه آدم نمي خوابه
آبي خوشگله:آخه ما خسته ايم ما ديشب ازدواج كرديم
خانوم صورتي: واي بدون من مباركِ مبارک
كله كدو:هنوز جشن نگرفتيم
آبي خوشگله:قرار توي جشن شماو خدا رو دعوت كنيم
خانوم صورتي: پس بهتره بريم خونه خدا
كله كدو:چه جوري؟، شما خونشو بلدين
[ خانوم صورتی زيپ مكعب هر دو را باز مي كند و آنها در كنار او مي ايستند]
خانوم صورتي: خونه خدا توي باغ همين بيمارستانه
آبي خوشگله:فكر مي كنم بايد نماز خانه باشه درسته
كله كدو:قربونش برم که كلي هوش داره
خانوم صورتي: درسته،رسيديم، اينجا خونه خداست[هر سه اطراف را نگاه مي كنند]
کله کدو : خانوم صورتی اون کیه؟
خانوم صورتي: یکی از بهترین دوست های خداست ،نشونه خدا ست
كله كدو:چرا اونا بالا لخت بالاي صليب؟ چرا اينقدر تنش زخميِ؟، براي چي تاج خون چكان روي سرشِ؟ خانوم صورتی بدون شوخي چرا شما كه قهرمان كشتي گچ هستين به همچين خدايي با همچین نشونه ای اعتقاد دارين 

خانوم صورتي: چرا نداشته باشم. اگه نشونش يه قهرمان زيبايي اندام با يك مَن گوشت روي هر بازو و موهاي روغن زده بود نزديكش می رفتی يا خداي دل رحمی که درد رو مي فهمه
آبي خوشگله:معلومه خدايي كه درد مي فهمه به دل آدم نزديك تره اما من اگه جاي اون بودم كاري مي كردم درد نكشه
كله كدو:اصلاً چرا آدم باید درد بكشه؟
خانوم صورتي: توي صورتشو نگاه كن خوب واقعاً درد مي كشه؟
آبي خوشگله: هی كله كدو نگاه كن انگاري هيچ دردي نداره!!!
خانوم صورتي: همينه،آدم دوتا درد داره يكی جسماني، یکی روحاني اولي قابل تحملِ دومي رو نمي شه كاريش كرد
هردو: ما نمي فهميم
خانوم صورتي: ببينيد اون چون مي دونه و اعتقاد داره مرگ حق ِو اين زجرها تموم مي شه تحمل می کنه و زجر جسماني براش مهم نيست، مهم اعتقادِ .خوب ديگه بر گرديم [زيپ هاي مكعب را باز مي كنند و آن دو بر مي گردند]
آبي خوشگله : سفر خوبي بود، ممنون خانوم صورتی
كله كدو:منم ممنون وسط اين همه جونی و الواتي ، سفر خيلي خوبي بود.
هرسه:خدا جون از توام ممنونيم
آبي خوشگله:به خاطر اينكه من با كله كدوآشنا شدم با خانوم صورتي آشنا شدم
كله كدو:هر چند شايد ازدواج يه كار جسميه و توي حيطه كاري تو نيست ولي بازم ممنونيم
آبي خوشگله:مي دوني خدا ما تصميم گرفتيم با هم زندگي كنيم
كله كدو:خدومون، به بچه ام فكر نكرديم
آبي خوشگله:بچه آوردن مهم نيست فقط مهم اينكه خوب و با اعتقاد بزرگ بشن
كله كدو:عروسيمون حتماً بيا
آبي خوشگله:ما منتظريم ياد نره . كارهاي جسمي بعضي اوقات بد نيست.
خانوم صورتي: بچه ها براي امروز خداحافظ[ بچه ها دست تكان مي دهند]
[ آبي خوشگله دست در گوش مي كنه]
كله كدو:خدا فردا قراره آبي خوشگله رو عمل كنن شايد عمل کردن كاري با روح نداره و ربطي به اختيارات تو نداشته باشه و ولي نتيجه عمل خوب يا بد كاري كن بتونه تحمل كنه اميدم به توا ِ
[كله كدو دست در گوش مي كند]
آبي خوشگله:خدا جون فردا قراره عملم كنن، يه خواهش من اينكه يه كاري كن كله كدو بتونه تحمل كنه مواظبش باش.
هردو:مي بوسيمت با اميد[ نور قطع مي شود]
[ نور مي آيد خانوم صورتی كنار مكعب كله كدو ايستاده مكعب آبي خوشگله خاليه]
كله كدو:دارن مي برنش با تخت چرخدار خانوم صورتي چرا خدا اجازه مي ده آدمهايي مثل منو آبي خوشگله توي اين دنيا زنده باشيم
خانوم صورتي: شما قشنگي اين زندگي هستين
كله كدو:منظورم اينكه چرا مي ذاره ما ناخوش بشيم يا بد جسنه يا توانائي كمي داره
خانوم صورتي:ناخوشي مثل مرگ يك واقعيتِ، مجازات نيست
كله كدو:شما چرا هي طفره مي رين؟ من الان سي و دو سالمه اين سي تا چهل سالگي همش دردسر و مسئوليت. خودم سرطان دارم، زنمو بردن اتاق عمل زندگي منو لوس بار نيورده من همه چي رو مي فهمم، مي فهمي
خانوم صورتي:مي فهمم بايد صبر كني
كله كدو:آخه من نگرانم، من ديشب توي آكواريومش رفتم، بوي فندق مي اومد، كبودتر شده بود، خيلي نگران امروز بود، قلبش تند تر مي زد كلي با هم حرف زديم عين تمام زن و شوهرهاي دنيا باهم بوديم مي فهمي خانوم صورتي من نگرانم
خانوم صورتي: مي فهمم تو فقط ميتوني براش دعا كني
كله كدو:يعني رنگش گلي مي شه، خوب ميشه، عملش موفقيت آميز می شه، اگه خوب بشه از پيش من ميره؟
خانوم صورتي: نمي دونم چي مي شه ولي هر چي بشه، باید براش دعا كنی من مي رم پشت اتاق عمل توام سعي كن بخوابي[خارج می شود]
كله كدو:خدا جون اين مسئوليت سنگين خسته ام كرده مي خوام زودتر بخوابم بدون آبي خوشگله [مکث] نمي دونم مي تونم ديگه به اين اسم صداش كنم يا نه. زندگي سختي زیاد داره قبول دارم ولي مواظبش باش مي بوسمت با صبر[نور مي رود]
[ نور مي آيد خانوم صورتی و كله كدو وارد مي شوند دستمال و چند تا گل در دست دارند]
كله كدو:سي تا چهل سالگي با تمام مسئوليت هاش خوب در كنار خانواده گذشت. زنمُ عمل كردن
عملش خوب شد با پدر زن و مادر زنم آشنا شدم امروز ديگه باید رنگش گلي شده باشه
خانوم صورتي: درسته بايد اينجا رو براش آماده كنيم ، الان مي يان اينجا بگير اين دستمال بگیر و ديوار آكواريمو پاك كن .
كله كدو:نمي خواد اون قهره نمي ياد اينجا گفته اتاقشو عوض كنن
خانوم صورتي:آخه چرا ؟مادرش كه به تو گفت جون تو و جون دختر ما مي دونيم مي تونيم به تو اعتماد كنيم
كله كدو:مي دوني آخه من ديروز زود خوابيدم حتي با خدا هم صحبت نكردم
خانوم صورتي:واضح بگو، چي شده؟
كله كدو:امروز صبح زود چیني همون دختر چشم تنگ با خيكي كه مي خوام سربه تن گندش نباشه رفتن ديدن آبي خوشگله و چیني بهش گفته من با هاش دوست بودم حتي از هم لبم گرفتيم درسته من اين كاروكردم ولي مال دوران جووني بوده قبلي از آبي خوشگله
خانوم صورتي: همين ،خوب من مي رم با هاش صحبت مي كنم براش توضيح مي دم
كله كدو:آخه همين تنها نبوده، خيكي بريژيت همون دختر مغول را سراغ من فرستاده بود اين مغول ها دلشون براي يه ذره محبت لك مي زنه خواست منو ببوسه منم نخواستم ناراحت بشه آخه مي دوني اين بوسيدن براي دخترها حكايتي انگاري بي بوسيدن اموراتشان نمي گذره چند باري منو بوسيد انيشتن ما رو ديد درست كله بزرگش به جاي مغز پر از آبِ ولي چشماش كه كور نيست دهنشم لقِ رفت به همه گفته كه من دختر باز قهاريم در صورتيكه من پامو از اتاق بيرون هم نذاشتم خانوم صورتی:[مي خندد] چلچليه، شما مردا همين طورين بين چهل تا پنجاه سالگي امتحان مي كنين ببينيد ميشه تو دل زن هاي ديگه غير از اونی كه دوستش دارين رفت یا نه .
كله كدو:قبول منم مثل همه ام. خيليم خرم. بايد چي كار کنم؟
خانوم صورتي: درسته خري ولي بايد تكليف خودتو معلوم كني كي دوست داري
كله كدو:معلومه آبي خوشگله فقط اونو
خانوم صورتي: خوب پس بايد تلاش كني كه حفظش كني و دوباره از نو شروع كني
كله كدو:خداجون منو آبي خوشگله رو آشتي بده خواهش مي كنم زندگي بدون اون نمي شه راستي امروز تولدت، تولدت مبارك هديه چي مي خواي برات بخرم هر چي بگي مي خرم و بعد آشتي با آبي خوشگله برات مي يارم مي بوسمت با امید به آشتی....
[ نور می رود . نور می اید فقط آبی خوشگله در صحنه است]
آبي خوشگله:سلام خدا جون منم آبي خوشگله مي دونی الان پنجاه سالگي رو رد كردم و دوره ميانه زندگي ام بيشتر از ده سال كله كدو را نديدم منو شناختی ، عمل كردم قيافه ام برگشته راستي كله كدو كجاست؟ حتماً رفته آزمايش بده. مریضي ها ميان زندگي بيشتر مي شن. من با هاش قهرم يعني نيستم مي دوني دوستش دارم ولي ...... [كله كدو وارد مي شود]
كله كدو:ولي اشتباه كردم، معذرت مي خوام، منو ببخش
آبي خوشگله:خدا جون اذيت نكن صداشو برا من نيار من مي تونم ببخشمش و لي تو بايد ضمانتشو بكني، قول بده
كله كدو:قول مي دم اونا اشتباهات جووني و چلچلي بود الان 55 سالمه دكترا بازم لبخند الكي تحويلم مي دن فكر مي كنن من نمي فهمم آبي خوشگله، پگي
[ آبي خوشگله بر مي گردد، از ديدن كله كدو جا خورده]
آبي خوشگله:چيه؟ چي كار داري؟ مغولی و چيني خوبن؟ سلام برسونيد
كله كدو:من كه معذرت خواهي كردم
آبي خوشگله:منم بخشيدم، خوبي .دكترا چي گفتن، دلم برات تنگ شده بود
كله كدو:منم همين طور ، مثل هميشه خنده ، اين چند سال بدون تو خيلي سخت گذشت
آبي خوشگله:يعني چي خنده؟ خانوم صورتي كو ...
كله كدو:خنده يعني، هيچي .... شادي، پوستت ديگه آبي نيست، خانوم صورتي ام الان مي ياد
آبي خوشگله:آره رنگش برگشته گفتن اگه چند روز ديگه باقي بمونه براي هميشه خوب شدم من الان بايد 55 سال داشته باشم يعني تا 120 سال مي رسم
خانوم صورتي:[ وارد مي شود] بله، مي رسي هيچ كس تا به حال نشده كه صدو بيست سال نشده باشه راستي امروز تولد خداجونه
آبي خوشگله:خيلي خوبه تولد مبارك خداجون
كله كدو:مبارك خداجون، كادو رو نگفتي چي بخريم من و آبي خوشگله دوست شديم .[مکث]
مي تونم بهت بگم آبي خوشگله
آبي خوشگله:درسته رنگم برگشته ولي براي تو همون آبي خوشگله هستم فقط براي تو
خانوم صورتي: با هم بودنتون بهترين هديه براي خداست، راستي من يه خبر خوب براتون دارم اجازه شما ها رو گرفتم يه گردش بريم [ هر دو جيغ مي كشن هورا هورا]
كله كدو:خيلم خوبه ما ماه عسل نرفتيم الان مي تونيم بريم
خانوم صورتي:پس آماده بشين بريم
[ خانوم صورتی چهارپايه اش را جلو مي گذارد آن دو عقب چهارپايه او مي گذارند و نور صحنه نور چرخان رنگي است]
خانوم صورتي:بچه ها آماديين [استارت مي زند چند بار]
كله كدو:خراب شده
خانوم صورتي: نه اين تا دوازده استارت جا داره روشن بشه آهان روشن شد بريم
هردو:بريم ....
خانوم صورتي: مي خوايم بريم يه جايي، مي گن خيلي با صفاست خسته شدیم اين شصت سال توي بيمارستان مگه نه؟
كله كدو:من ديگه دارم احساس پيري مي كنم
آبي خوشگله:خانوم صورتی فكر مي كنم اين چراغ قرمز بود رد كرديد
خانوم صورتي: مي دونم عزيزم
كله كدو:خانوم صورتی اينجا سبقت ممنوع بود
خانوم صورتي: مي دونم عزيزم
كله كدو:فكر كنم شما رانندگي رو از رفيق هاي كشتي گيرتون ياد گرفتين
خانوم صورتي: درسته عزيزم از فولادي ها ياد گرفتم سه قلو بودن عين هم هر كدوم از يك قسمت مبارزو مي يومدند تا خسته مي شدن به بهونه دستشويي از رينگ بيرون مي رفتن و بعدي مي يومد ولي من فهميدم دو تاشون توي دستشويي حبس كردم و مسابقه رو بردم
آبي خوشگله:آفرين خانوم صورتی به افتخار خانوم صورتی[ هرسه كف مي زنن و هورا مي كشن]
كله كدو:خانوم صورتی فكر مي كنم اگه فرمون رو نگيرد توي دره مي ريم
خانوم صورتي: مي دونم عزيزم ولي من يادم نيست از كدومشون رانندگي رو ياد گرفتم فكر مي كنم بايد ديگه نزديك شده باشيم
آبي خوشگله:اينجا كجا ست؟ اسمش چيه؟
خانوم صورتي: اسم نداره، من بهش مي گم نقطه صفر چون هيچ كس غير از من و خدا اينجا رو نمي شناسه، خوب رسيديم پياده بشين
كله كدو:الان شصت سالمونه خدايا مي بوسيمت با هم[خمیازه می کشد]
خانوم صورتي: اينجا جايي براي خوابيدن نيست . اين دونه گياه زندگي با غروب آفتاب بايد توي زمين بکاریم .خودش رشد مي كنه
[ دانه اي را روي زمين مي گذارد و با هم مي نشينند و نگاهش مي كنن]
خانوم صورتي: نگاه كنين خاك داره تكون مي خوره
كله كدو:جوونه زد
آبي خوشگله:يه كمي قد كشيد
خانوم صورتي: ببين چه ساقه ای راست مي كنه
كله كدو:مبارك اولين برگ اين شمايي خانوم صورتي
آبي خوشگله:ساقه بزرگتر دومين برگ اين تويي كله كدو
خانوم صورتي: ساقه بزرگتر برگ سوم اين تويي آبي خوشگله
كله كدو:ساقه بزرگتر
آبي خوشگله:غنچه كرد
خانوم صورتي: گل شد اينم
هرسه:تويي خدا جون
كله كدو:نزديك صبح ِ آفتاب داره طلوع مي كنه
آبي خوشگله:نورشو حس مي كنم
خانوم صورتي:بچه ها بلند شين بايد برگرديم
كله كدو:ولي ما مي خوايم بمونيم ادامشو ببينیم
خانوم صورتي: اون دوست نداره از اين به بعد روكسي ببينه
كله كدو:يعني بايد برگرديم بيمارستان اونم توي هفتاد سالگي
آبي خوشگله:پس مي بوسيمت خدا جون با هم[ نور قطع مي شود]
[ نور مي آيد كله كدو و آبي خوشگله هر كدوم توي مكعب خودشون هستن]
كله كدو:خدا جون سلام ببخشيد كه امروز دير مي يام سراغت آخه مشغول تحقيق بوديم
آبي خوشگله:مو كله كدو تمام روز رو وقت گذاشتيم و فرهنگ پزشكي دكتر رو گشتيم ولي واژه مثل زندگي ، مرگ ، ايمان ، حتي خدا توش نبود
كله كدو:مي دوني يعني چي؟ يعني اينا مرض نيستند
آبي خوشگله:حتي دكتر هم اومد به ما كمك كنه كله كدو بهش گفت
كله كدو: آقاي دكتر مطمئناً و حتماً شما تمام تلاشتون را براي من كردين؟ تقصير شما نيست نشده خودتون اينقدر اذيت نكنيد شما كه خدا نيستين كار طبيعت دست شما نيست شما فقط تعمير كارين منو نگاه كنيد بالاي هفتاد سال سنمه ولي اميدوارم
آبي خوشگله:راست مي گه ما ها اميدواريم این ده سال علمی خيلي خوش گذشت خانوم صورتی ام رفته يه سر به خونش بزنه مي ياد بر مي گرده، خسته شديم
كله كدو:مي بوسيمت
هردو:با علم و اميد [ نور مي رود]
[ نور مي آيد، خانوم صورتی هم در صحنه هست]
خانوم صورتي:خوب بچه ها ده سال علمي چه طور بود
كله كدو:خوب بود ولي بدون شما سخت گذشت
آبي خوشگله:خوب بود در مورد مريضی ها چيز های زیادی ياد گرفتیم ولي.... بي خيال شما چه خبر؟
خانوم صورتي: منم يه سر رفتم خونه ام، همه چيز سر جاش بود همش به شما فكر كردم
كله كدو:ما مي خوايم امروز تمام چيزهايي كه داريم بين اهالي بيمارستان تقسيم كنيم. شكلات ها مال خيكي هر چند به من خيلي بد كرده
آبي خوشگله:باله فندق شكن مال جزغاله وقتي مي سوزه گوش كنه درد يادش مي ره
كله كدو:عروسك چشم درشت مال چيني البته تو ببر بهش بده به مغولم يه عروسك بده
آبي خوشگله:پازل هزار تيكه مال انيشتين
كله كدو:ديگه كي مونده، بقيه چيزها را برمي داريم دنبال خودمون به هر كي ديديم مي ديم
آبي خوشگله:خانوم صورتی شما هم مي يان
خانوم صورتي: آره ميام جمع كنيد بريم
كله كدو:خدا جون براي توام يه چيزايي گذاشتيم ولي بهت نمي گيم
آبي خوشگله:تا شب كارمون طول مي كشه
خانوم صورتي: خدا جون اينا شب نود سالشون مي شه مي خوان ده سال كار خير انجام بدن
كله كدو : پس فعلاً خداحافظ خواستي همراه ما بيا
آبي خوشگله:مي بوسيمت با
هر سه: مهرباني و امید [نور قطع مي شود] [ نور مي آيد]
خانوم صورتي: صد ساله هاي من نمي خواين از خواب بلند بشين
كله كدو:ما از صبح تا حالا بيداريم
خانوم صورتي: پس چرا حرف نمي زنيد
آبي خوشگله: منتظر بوديم شما حرف بزنيد تازه ميخواستيم هم شما رو زياد نگاه كنيم، هم همديگر رو
كله كدو:مي خوايم دلمون براي هم ، ديگه تنگ نشه
آبي خوشگله: ولي فكر كنم عملي نباشه .دو تا تصميم داریم ، بهشون فكرم كرديم
خانوم صورتي: چي؟ مي شه منم بدونم
كله كدو:آبي خوشگله تو موافقی يا مخالف
آبي خوشگله:با هردوش موافقم صد در صد
كله كدو:راستش ما الان صد سال زنده ايم . درسته
خانوم صورتي:درسته
آبي خوشگله :بیشتر از هفتاد سال ِ با هم زندگی می کنیم و هيچ بچه اي ام نداريم يعني خودمون نخواستيم . درسته
خانوم صورتي: درسته
كله كدو: ما مي خوايم شما رو به فرزند خواندگي قبول كنيم
آبي خوشگله:چون شما تنها كسي هستين كه ما باهاش احساس راحتي مي كنيم
خانوم صورتي: راست مي گين اصلاً .... چيزه .... واي خداي جونم
كله كدو:كلي فكر كرديم، ديديم هيچ كس غير از شما لياقت نداره
خانوم صورتي: ممنونم، من خودم می خواستم از شصت سالگي تون اين پيشنهاد رو بدم ولي خجالت مي كشيدم
آبي خوشگله:اين اولين تصميمون بود ، اما دومي ...
كله كدو:فردا ده سال آخر عمر ماست
خانوم صورتي: نه فردا صدو ده ساله مي شديد
آبي خوشگله:مي دونيم اما ما نمي خوايم اين روز آخر سال كه آدمهاي زيادي با خداجون كار دارن مزاحمش بشيم
كله كدو:گفتيم درسته خدا جون با ما و ما با خدا جون دو ست شديم اما بذاريم راحت باشه اون كار آخري رو راحت و بدون رودروایسي انجام بده
خانوم صورتي: منظورتون كامل نمي فهمم
آبي خوشگله: قراره از صبح تا ظهر كله كدو با خدا جون تنها باشه من نگاهشون كنم
كله كدو: ظهر تا شب آبي خوشگله با خدا جون تنها باشه من نگاهشون كنم
خانوم صورتي: پس من چي؟
آبي خوشگله:شما رو امروز يه روز كامل نگاه كرديم
خانوم صورتي: ولي با من حرف نزديد
كله كدو: توي دلمون حرف زديم شما هم جواب دادين . حواستون نبوده
خانوم صورتي: آهان الان يادم اومد
آبي خوشگله:تازه ما به خدا جون قول داديم يك هديه هم براش بگيريم
كله كدو: عزيزترين، قيمتي ترين، بهترين چيز ی که ما توي دنيا داريم
آبي خوشگله:اونم شمايي، ما به خدا جون هديه ات مي ديم كه با هم باشين و ياد ما باشين
كله كدو: بايد قول بدين ما را فراموش نكنيد
آبي خوشگله:هرشب با همديگه ما رو ياد كنيد
خانوم صورتي: قبول. قول مي دم. قول قولِ يك قهرمان كشتي گچِ
آبي خوشگله:پس خداجون مي بوسيمت
هرسه:باهم با عشق و دوستی[نور قطع مي شود]
[نورمي آيد دو مكعب خالي است خانوم صورتی تنها نشسته است]
خانوم صورتي: سلام خدا جون منم خانوم صورتی، هديه كله كدو و آبي خوشگله، يادت اومد ديروز رو باهم خوب و خوش گذرونديد. راستشو بخواي من اصلاً تا حالا كشتي گچ نگرفتم مي دوني اونا بودن مواظب من بودن نه من مواظب اونا چون امروز از صبح تا شب خوابيدن تكونم نخوردن که رفتنشون من رو دلگیر نکنه ، من نفهميديم كي اونا بردي ولي مواظبشون باش از اينكه دوستي ما بيشتر شده خوشحالم فكر كنم دلم براشون تنگ بشه ولی نمي گيره چون اونا پيش تو هستند راستي ديدي مقوا های بالاي سرشونو نوشتن فقط خدا می تونه ما رو از خواب بيدار كنه. مي بوسمت سه بار به ياد كله كدو، آبي خوشگله و خانوم صورتی تنهامون نذار مي بوسمت با .... [ نور قطع مي شود]

پايان
مهدي صفاري نژاد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





جمعه 27 بهمن 1393برچسب:, :: 22:53 ::  نويسنده : روابط عمومي گروه